همه دانشگاه یه طرف و تریا هم یه طرف...اصلاً جمع کثیری از بچه ها کلاسهای کسل کننده اختصاصی رو تحمل میکنن که بعدش دوان دوان به سمت تریا دویده و چایی بزنن ولی همینکه وقت خریدن چایی و خرج پول میرسه نمیدونم چرا همه کیف های پولشون رو یا جا گذاشتن و یا یادشون میاد که پول ندارن و انسان که با اینچنین صحنه دلخراشی مواجه میشه ،کلی دلش به حال رفقای مفلس و محتاجش میسوزه و میره واسه همه یه پرس چایی میگیره...ولی وقتی بچه ها چای را نوش جان کردند و موقع کپی گرفتن از جزوات دروس اختصاصی میرسه این تراول هاست که از توی کیف پولی بچه ها به بیرون تراوش میکنه و همون انسان دلسوز و مهربان متوجه میشه که با چه آدمایی طرفه و پشت دستش رو جزغاله(داغ) میکنه که دیگه از این دلسوزی های احمقانه نکنه... امروز که رفتیم تریا همه منتظر بودن که یک نفر اقدام به خرید چای بکنه تا بهش بگن فلانی قربون دستت یکی هم واسه من بگیر! و از اون جایی که همه حساب کار دستشونه هیچکس چنین اشتباه فاحشی رو نکرد و در آخر سر همه بی کلاه ماند...
توصیه هایی به دوستان اهل چایی:
1) وقتی جمع کثیری از دوستان به همراه شما هستند به هیچ وجه هوس چایی نکن!
2) وقتی بحث بر سر خریدن چای و این جور چیزهاست به در و دیوار نگاه کن و به این فکر کن که امروز هوا چه خوبه یا اینکه استاد الکترومغناطیس به چه چیزی شباهت داره....
3) اگه گواهی نامه گرفتی یا نامزد کردی یا هر چیز دیگه اصلاً به کسی نگو چون اون موقع همه ازت شیرینی میخوان و میافتی توی هچل!
4) اگه تونستی یکی رو طوری خر کنی که بره واسه همه رانی بگیره اون موقع خیلی مردی!!
ما خیلی بدشانسیم چون تو کلاسمون شخصی به نام کیانوش نداریم وگرنه نونمون تو چایی بود!
سلام . ای بابا من نمیدونم شما چه گیری دادی به این استاد الکترومغناطیس! خوب نیست آدم یکی رو (اونم در غیابش) مسخره کنه! از این که بگذریم خیلی خوشحال شدم که این وبلاگ ۲ باره راه افتاد.
فعلاْ بای!
به نظر من شما عین بچه آدم می آمدی اسمتو می نوشتی دیگه! معلومه که کدوم رفیق ما هستی داداش...بعدشم من دارم با استاد شوخی میکنم و قصد مسخره کردن ندارم...
من هم به نوبه خودم شما رو در تلاش برای آپ کردن و بالا بردن محتوی این جا تشویق میکنم ! خوشحال شدیم نشونه های حیات دیدیم این جا !!!
ممنون از تشویقتون...شما هم یه تکونی به خودت بده!
تو غلط می کنی با بزرگ تر از خودت شوخی می کنی
همجنین شما...
سلام امیر جون!!! باور کن که این نظر دومی رو من ننوشتم.قسم میخورم .نمیدونم کدوم نامردی اینو نوشته! اگه قرار باشه توی این وبلاگ یکی بیاد وبا اسم فرد دیگه ای نظر بده همون بهتر که کسی نظر نذاره!!!به هر حال من از طرف اون به اصطلاح انسان!!! از شما معذرت می خوام.خواهش میکنم پاکش کنید!
یا حق!!!
این عناصر تندرو رو باید مثل اسراییل از صحنه روزگار محو کرد مگنه داش امیر؟پایه ای به عنوان مثال همین یارو(م ج ر)رو جلوی در دانشگاه بترکونیم؟یا اصلاً بمب ببندیم به خودمون و
بریم باهاش روبوسی کنیم؟یا برای اینکه نفهم از دنیا نریم با همون مواد منفجره بریم زیر ماشین رفیقش...به هر حال من بدجوری نا آرام شدم.خودت که تو تریا دیدی با اون اراذل چه کردم..
.........................خاص الجزیره .......... exclusive
السلام علیک یا لیزارد الزرقاوی
همین یه آدم رو بینتون دارید (منظورم م ج ر هست) می خواین اونم از صحنه روزگار محو کنید.بابا عجب جونورهایی هستید. مگه بده به راه راست هدایتتون میکنه! حالا بگذریم از این دنیا لااقل آخرتتون رو خراب نکنید. راستی مگه خودش ماشین نداره که میخواین برید زیرماشین رفیق بیچاره ش ؟ حالا خودتان به جهنم به دوستاش چکار دارید؟!!!
بهتون پیشنهاد میکنم با (م ج ر) رفیق شید شاید اون دنیا شفاعتتون کرد. از ما گفتن بود .خود دانید!
یا حق
تابلوست که تو همون دوستشی! میترسی ماشینتونو هوا کنن؟! بابا نترس...بعدشم گفتی کی جونوره؟
باز خوبه این وسط یه وجدان بیدار پیدا شد که از ما دفاع کنه! در جواب به لیزارد الزرقاوی هم بگم که اولاْ تو چه بخوای و چه نخوای نفهم از دنیا میری! چرا ؟؟!! بعد بیا پیش خودم تا بهت بگم چرا ! ثانیاْ من صد سال با یکی مثل تو روبوسی نمی کنم! (علت این مسئله رو هم وقتی اومدی بهت میگم) ثالثاْ این نا آرامی هم به خاطر فشاریه که بهت اومده(!) زودتر برو خالیش کن!!!(فشارو می گم).
در پایان هم عرض کنم که من کیم که بخوام کسی رو شفاعت کنم . پای خودم گیره بابا جون!!! اون دنیا یکی باید خود منو شفاعت کنه! حرفا میزنیا!!!
خاص الجزیره (نوار صوتی) exclusive
با تشکر از داش خودم.دوتاشون رو منفجر شده حساب کن.
ولی فکر کنم مجبورم چاسپ بن لیز الزرقاوی (پسر یازدهم از زن سومم)رو بفرستم زیر ماشینشون.با تاسف.
شنبه۱۱/۱/۱۴۲۹ الزرقاوی (گروه تروریستی بی قاعده)
(این یعنی مثلاً امضاش بود)
این دست به جیبیت منو کشته
نه که همیشه پول بقیه رو حساب میکی من واقعاْ شرمنده میشم
بعدش:استاد الکترومغناطیس به این خوشگلی حیف نیست پشت سرش غیبت میکنین
در ضمن وقتی گواهی نامه گرفتی مگه شیرینی دادی؟
اولا مگه من گفتم دست به جیبم؟ ثانیا شما همیشه باید شرمنده باشی...ثالثا من چیزی به استاد نگفتم...رابعا گواهی نامه رو گرفتم شیرینیش رو دادم شما خواب تشریف داشتین
برای اینکه نگن سعه صدر نداری.تمام بحث ها رو با رفیق تندرو و خودسرمون (م ج ر)تموم می کنم.بابا اینایی که من مینویسم فقط در سطح شوخیه .زت زیاد
اینا هنوز نمیدونن که داریم باهاشون شوخی میکنیم...ای خداااااااااااا!!
خیلی از بچه ها هنوز نمی تونن شلوارشونو بالا بکشن
اونوقت برن نامزد کنن!
شما که میتونی برو نامزد شو! بعدش بیا یه چایی از حلقومت میکشیم بیرون...
خسته بباشی یاور . منم شیرینی گواهی نامه می خوام