استاد با هیبت و صلابت خاصی وارد کلاس میشه،از چهره های مشتاق بچه ها معلومه که چه درس کسل کننده ای در پیش دارند.هنوز استاد وارد کلاس نشده و سلام نکرده میگه:میخوایم تمرین های فصل 4 و 5 رو حل کنیم ...یکدفعه همه بچه ها به حالت استتار تغییر وضعیت میدن...بیچاره بچه های ردیف اول!...همه درگیر استتار شدن هستند که یه پترس فداکار دستش رو میبره بالا و داوطلب میشه که بره پای تخته! و برای چند دقیقه بچه ها رو از استرس خارج میکنه و بچه ها از حالت استتار خارج میشن! میدونم که خیلی از بچه ها این آرزو رو دارن که پترس بره پای تخته یه ذره تمارض کنه ،خودش رو به حالت دایوینگ بندازه زمین و پاش رو بگیره تا یذره وقت کلاس تلف بشه!...استاد هم که بین دانشجو ها تبعیض قابل توجهی قائل میشه و اصلا از خواهران دانشجو برای ادای فریضه مقدس حل تمرین استفاده نمیکنه...در اینجاست که عده ای از دانشجویان طبق عادت همیشگی با سرعت هرچه تام تر از کلاس خارج میشن و جو ناسالمی بر کلاس حکم فرما میشه!...بگذریم...حالا وقت خوابیدن چند تن از بچه های بی باک و نترس کلاسه! واقعا چه جربزه ای دارن که سر این کلاس میخوابن! استاد پسرک بیباک رو میبینه،به بغل دستیش میگه اینو بیدارش کن و! حالا مگه پسرک بیدار میشه؟! از انواع ترفند ها استفاده شد ولی هیچکدوم مثمر ثمر نبودن...نیشگول،لگد،بکس،آپرکات،جیغ،داد و هوار....ولی مثل اینکه خداوند ممنان یه چشمه از قدرتش رو به رخ دیگران میکشه و پسرک رو بیدار میکنه....و استاد به زور پسرک رو رونه میکنه که بره دست و صورتش رو بشوره...پسرک تلق و تلوق به درو دیوار میخوره و بعدش با مغز میره تو در! خلاصه خوش میگذره...بعد از یه مدت یکی از بچه ها به نقطه ای روی دیوار اشاره کرد،خیلی جالب بود،یه مارمولک چاق و چله در کلاس حضور به عمل آورده بود!گویا ایشان در تریای مهندسی سکنی گزیده اند زیرا بسیار فربه تشریف داشتند!البته در دانشکده ما چیز غیر طبیعی نیست که دانشجوی برق و مارمولکی که ادعای تمساح بودن داره سر یه کلاس بشینن! با این حساب انتظار حضور کرگدن و پلاتی پوس در کلاس ما چیز عجیبی نخواهد بود! در این دانشگاه هیچ چیز قابل پیش بینی نیست! دانشگاه نود دقیقه است!(به قول سرهنگ علیفرد!)......انشاالله همه از این دانشکده جان سالم بدر ببرند...آمین یا رب العالمین......
اینم باحال بود...دمت گرم!
معلومه که دست به قلمت خوبه . منتظر نوشته های بعدیت هستم.
ممنون از نظر لطفت...منتظر متن بعدی باش رفیق!
بهتر متنت کمی بلیغ تر باشه ولی جای ترقی داری
خیلی حسودین ها هم خوبه یه نفر پیدا شد وبلاگ درست کنه شما ازش حسودی کنین!
و اما نویسنده محترم از هر کی می پرسم وبلاگ نویس کیه می گه یکی از شبانه هاس که خیلی دلقکه حالا من به دنبال دلقک شبانه هام...راستی چرا مطلباتون هم کپی اونهاس پس منتظر باش یه مطلب جدید بنویسن که بتونی وبلاگت رو آپدیت کنی!
اولا که توهین نکن دوست عزیز، من خودم آخر بد دهن هستم...ثانیا من از روی کسی کپی نکردم ...میتونی مقایسه کنی....ثالثا حسود خودتی...
دست به قلمت خوبه...بچه ها تائیدت میکنن...موفق باشی!
salam jigar harki hasti pesar ya dokhtar shabane ya ruzane kami moaddab bash va az alfaze sahih estefade kon
میشه بگی من کجا بی ادبی کردم؟
خیلی توپ می نویسی
خوشم اومد
ادامه بده
ترشی نخوری یه چیزی می شی
ممنون از روحیه دادنت:X
هر جا که هستی....خدا به همرات...
هر جا که رفتی.......ایضا
خیلی جالب بود فقط اگر میشه وقتشو بیشتر کنید و سعی کنید از هیچ قرمزی اعم از چراغ و خط رد نشید
سعی خودمو میکنم
وقتی بچه بودم ویه شیشه شیر دستم بود داشتم بلاگ مینوشتم .یه روز شیشه داغ شد دستم حسابی سوخت . فقط مواظب باشید